ویکینبشته
fawikisource
https://fa.wikisource.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C
MediaWiki 1.39.0-wmf.21
first-letter
مدیا
ویژه
بحث
کاربر
بحث کاربر
ویکینبشته
بحث ویکینبشته
پرونده
بحث پرونده
مدیاویکی
بحث مدیاویکی
الگو
بحث الگو
راهنما
بحث راهنما
رده
بحث رده
درگاه
بحث درگاه
پدیدآورنده
بحث پدیدآورنده
برگه
گفتگوی برگه
فهرست
گفتگوی فهرست
TimedText
TimedText talk
پودمان
بحث پودمان
ابزار
بحث ابزار
توضیحات ابزار
بحث توضیحات ابزار
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۷۲
104
61060
190232
2022-07-26T12:07:44Z
Arash.z
13911
/* نمونهخوانیشده */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="3" user="Arash.z" />{{خطکش}}{{سصم|۲۶۲||خیام}}{{خطکش}}</noinclude>مکالمات بالا، همان گفتارهائی است که ادیب سخن شناس فرانسه: تئوفیل
گوتیه درباره آنها گفته است که «خیام، حسبحال هملت را بطور پیشکی تکّه تکّه
کرده است» و سخن سنج دیگری از ناقدان فرانسه هم در این مورد چنین اظهار نظر
کرده که «قرنها قبل از آنکه شکسپیر بزرگ در کالبد شاهزادهای که تحت تأثیر عشق و
شب و مرگ بحال سرسام افتاده بوده، نفحات روحی را دمیده باشد دیگری که
برادر همان روح است، توانسته است مرارتهای زهر آگینی را که از جام زندگی در
کام شکسته دلان سرازیر میشود، در قالب رباعیاتی فشرده ساخته و بمراتبی بلیغتر از
هزارها منظومه مشهور دیگر بیان نماید» واقعاً هم «نابغه انگلیسی کالبد هملت را با
چنان فکر و اندیشه و با چندان شک و تردیدی انباشته که انسان تصوّر میکند که او
میخواسته است خیام جوانی را در لباس یک شاهزاده دانمارکی بصحنه نمایش درآورد»<ref>بنظرم این مضمون را از کس دیگری در نوشتهای دیده یا در جایی شنیدهام – نگارنده</ref>
شارل کرللو، در مقدمهای که برای ترجمهٔ رباعیات خیام نوشته، بسیار بموقع میگوید
که «عمر خیام برادری توام با هملت است. میل و ارادهٔ خیام هم انجام عملی را از او
میطلبد که بیهودگی آنرا با هوش و دهای فطری خود دریافته است». الحقّ والانصاف
که در اینخصوص بیشتر و بهتر از اینها حرفی نمیتوان زد.
خیام را، غالباً به ولتر و گوته و شوپنهاور نیز تشبیه کردهاند؛ ولی آنانکه بیشتر
دقّت نمودهاند فرقهای فاحشی میان آنان پیدا کرده و گفتهاند که هر چند خیام نیز
مانند ولتر در مقابل دین خلجان خاطری داشته است؛ ولی رباعیات خیام، بالّنسبه،
سادهتر و جدیتر از کلام ولتر است. به نیشهای زهرآگین و ریشخندهای سوزناکی
که در سخن ولتر هست در رباعیات خیام نمیشود تصادف کرد و شاعر شهیر آلمان:
گونه هم در کتاب (فاوست) خود هریک از دو طرز زندگی مرتاضی و عیّاشی ناشی از
بدبینی را تجربه کرده و بالاخره گرائیدن و گرویدن بخدا و مهر و محبت ورزیدن
بابناء نوع را ترجیح داده و آنرا بعموم مردم هم توصیه نموده است. اما شوپنهاور،
در بین او و خیّام، فقط میتوان گفت که از جهة ظاهر و باطن، معکوساً، مشابهتی موجود
است، یعنی؛ چنانکه افراط خیام در باده پرستی منحصر برباعیات او بوده و در عالم<noinclude>
{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
too78pd8jd7fuydhg2hsh6cal90kc0x
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۷۳
104
61061
190233
2022-07-26T12:20:23Z
Arash.z
13911
/* نمونهخوانیشده */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="3" user="Arash.z" />{{خطکش}}{{سصم|||۲۶۳}}{{خطکش}}</noinclude>حقیقت از مظانّ رندی و لاابالیگری بسیار دور و بر کنار است، همان طور، پارسائی و
مرتاضی شوپنهاور هم فقط در آثار و اقوال او انعکاس دارد و تنها در حرف جنس لطیف
را پست و پلید بقلم داده و بطور کلّی از نوع بشر اظهار نفرت و اشمئزاز نموده است، در
صورتی که برحسب ترجمهٔ حال مضبوطی که دارد، گاهگاهی با شاعر عیّاش و لاابالی
انگلیس: لرد بایرن<ref>Lord Byron</ref> مسافرتهایی به ایتالیا کرده و در آنجا ظاهراً یک زندگانی
دانشجویانه، میگذراندهاند؛ ولی در باطن از معاشرت با زنان عادی و هرجائی هیچگونه
پروائی نداشتهاند. و بهرحال، همین قدر میتوان اظهار نظر نمود که شباهت شوپنهاور
به خیّام فقط منحصر به بدبینی بوده است و بس.
در آثار سایر شعرای معروف مغرب زمین از قبیل ژان لاهر – رنسار – تئوفیل
گوتیه – پل آلبر – راسین – لامارتین – لکنت دلیل – ویکتر هوگو – مادام آ کّرمان –
هانری ده رینه – کازیمیر ده لاوینی<ref>jean Lahore – Ronsard – Théophile Gautier – Paul Albert – Racine – Lamartine – Leconte de Lisle – Victor Hugo – Mme. L. Ackermann – H. de Régnier – Casimit Delavigne
{{سخ}}دکتر عبدالله جودت در مقدمه چاپ دوم که برای رباعیات خیام نوشته از آثار همه این سخنسرایان
نمونههائی مشابه برباعیات خیام نقل کرده است.</ref> تکههائی نزدیک بمضامین رباعیات خیام بسیار
است و شبیهتر از همهٔ آنها پارهٔ قطعاتی است که آناتل فرانس<ref>Anatole France</ref> در اثر زیبا و معروف
خود بنام باغچهٔ اپیکور<ref>Lejardin d'Epicure</ref> بسلک تحریر در آورده است.
دانشمند معروف و هنرور مشهور فرانسه: آناتل فرانس، از جمله نویسندگان
چابک اندیشه و چیره دست و شیرین زبانی است که از روی کمال لیاقت و استحقاق به
أخذ جایزه ادبی نبل<ref>Nobel</ref> و عضویّت آکادمی فرانسه نایل آمده است. شهرتش بقدری
جهانگیر است و در عالم فضل و ادب باندازهای محبوبیت دارد که در پایتخت کشورما:
تهران نیز خیابانی باسم او نامیده شده است.
{{ته}}<noinclude>{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
nhss9c72dynnix0o45r20gc6pk1h1ol
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۷۴
104
61062
190234
2022-07-26T12:32:40Z
Arash.z
13911
/* نمونهخوانیشده */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="3" user="Arash.z" />{{خطکش}}{{سصم|۲۶۴||خیام}}{{خطکش}}</noinclude>باغچهٔ اپیکور کتابی است مرکّب از قطعات نثر کوچکی که دانشمند نامبرده
در هریک از آنها یکی از افکار مستقلّ خود را بسلک تحریر کشیده و بسیاری از آنها
حاوی زیباترین نمونههایی از افکار خیّامانه میباشد؛ حتی در پارهای از آنها طرز تخیّل و
تشبیهات و استعارات، کاملاً، خیّامانه است. افسوس که حوصلهٔ این مجموعه مساعد
نیست و گرنه ترجمهٔ همهٔ آنها را نقل میکردیم. اینک ترجمهٔ یکی از آنها که در
صفحههای ۷۴ و ۷۵ چاپ کالمن لوی<ref>Calmann – Léry</ref> (۱۹۲۱) مندرج است، برای نمونه، ذیلاً،
درج میشود:
«من نمیدانم؛ آیا حیات، چنانکه علم الهیّات یاد میدهد، امتحانی است؟
در هر حال، امتحانی نیست که ما آنرا با میل و رغبت پذیرفته باشیم. شرایط این
امتحان با وضوح کافی مقرّر نگردیده است. بالاخره، برای همه، بهیچوجه، یکسان
نیست. امتحان حیات برای کودکانی که بمجرّد زائیده شدن میمیرند، برای ابلهان
و برای دیوانگان چیست؟.. اینک اعتراضاتی که بآنها قبلاً جواب داده شده و هر روز
هم جواب داده میشود. باید جواب چندان خوب داده نشده باشد که تکرار آن اینقدر
ضرورت یافته است. زندگانی بسالن امتحان شباهتی ندارد؛ بلکه بیشتر بیک کارگاه
بسیار بزرگی شبیه است که در آن همه جور ظروف برای کارهای نامعلومی ساخته شده
و بسیاری از آنها که در قالب میشکند، مانند پارههای سفالی شکسته، بیهیچگونه
استعمالی بدور انداخته میشود و برخی دیگر بمصرف نمیرسد؛ مگر در کارهای بیهوده
و نفرت انگیزی. این کاسهها و کوزهها ماها هستیم».
در این قطعه، چنانکه مشاهده میشود، دانشمند عالیمقام فرانسوی نیز، از
جمله مشتریان پر و پا قرص کارگاه کوزهگری خیّام گشته و کاسه و کوزهٔ بیمصرف و
دور انداخته را بسیار بموقع بکار برده است.
آناتل فرانس را هم، اولین دفعه، مرحوم رضا فیلسوف با خیام مقایسه کرده
و میگوید: «در اثر معروف و مهمّ دیگر آنانل فرانس که بنام عصیان فرشتگان<ref>Larévolte des anges</ref> و بر ضد<noinclude>
{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
24rt9ddhaxvyz41nhecujv1eoccfpur
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۷۵
104
61063
190235
2022-07-26T13:18:46Z
Arash.z
13911
/* نمونهخوانیشده */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="3" user="Arash.z" />{{خطکش}}{{سصم|||۲۶۵}}{{خطکش}}</noinclude>فلسفهٔ مدرسی قرون وسطی نگاشته است، یک سلسله تعریضات استهزاء آمیزی هست
که تماماً مضامین رباعیّات خیام را بخاطر میاندازد؛ فقط با این فرق که خیام اینگونه
مطالب را با بیانی موجز و زبانی سحرانگیز در قالبهای ظریف رباعی جا داده و در این
موفقیّت درخشان هیچ شاعری بکعب او نرسیده است».
بنظر میرسد که در این زمینه همینقدر کافی است و دیگر برای بحث از سایر
شعرای مغرب زمین که امروز مستقیماً از خیام ملهم گردیده و بر اثر این الهام رباعیها
و قطعههای بسیار زیبا و دلنشینی بوجود میآورند هیچگونه حاجت و ضرورتی نیست.
امّا از شعرای خاورزمین، معروفترین سخنسرای هنرمندی که از میان گویندگان
شرقی بیش از همه با خیام مقایسه شده، کور بینا و داهی مشهور عرب: ابوالعلاء
معزّی است.
از ادبای متجّدد و شعرای متأخر عرب: امین ریحانی<ref>ادیب لبنانی است که در فریکه لبنان در ۱۸۷۶ تولد یافته و به نیویورک مهاجرت و در ۱۹۴۰
فوت کرده.</ref> که (لزوم مالایلزم)
معرّی را بزبان انگلیسی ترجمه کرده، در ضمن مقایسهٔ او با خیام گفتهاست که «هر کس
اشعاری را که در این کتاب از ابوالعلاء ترجمه شده، خوانده و با رباعیات خیام مطابقه
کند؛ البته، مشابهتهای جالب دقّتی را، چه از حیث شکل و چه از جهة معنی، در بعضی
از صفحات اعتقاد (یا در حقیقت)عدم اعتقاد این دو شاعر مشاهده خواهد کرد. مثل اینست
که شکّاکی و بدبینی عمر، با جهات بسیاری، از معزّی الهام شده است؛ لیکن در افکار
مربوط بدین، حکیم عرب از فیلسوف ایران جسورتر است. من نمیتوانم بگویم عمر
انتحال کرده است؛ ولی میخواهم این نکته را اظهار کنم که چنانکه حکیم فرانسه:
ولتر، قسمتی از افکار آزاد و ریبی خود را از هوبس<ref>Hobbes فیلسوف انگلیسی (۱۵۸۸–۱۶۷۹)</ref> و لاک<ref>Locke فیلسوف انگلیسی (۱۶۳۲–۱۷۰۴)</ref> و بیل<ref>Bayle فیلسوف فرانسوی (۱۶۴۷–۱۷۰۶)</ref> گرفته، همچنان
عمر هم از معرّی اخذ کرده است. ردّ یا قبول این نظر را بعهدهٔ کسانی وامیگذارم که<noinclude>
{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
og7jbn6hx6jemnoinwsgv4openzofcr
برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۷۶
104
61064
190236
2022-07-26T13:34:19Z
Arash.z
13911
/* نمونهخوانیشده */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="3" user="Arash.z" />{{خطکش}}{{سصم|۲۶۶||خیام}}{{خطکش}}</noinclude>زحمت مطالعه و مقایسهٔ سخنان این دو شاعر را بر خود هموار نمایند». حالا، باید
دید که این نظریهٔ امین ریحانی تا چه حدّی مقرون بحقیقت است.
خیام را تاحال بقدر مقدور شناختهایم. زندگانی ابوالعلاء هم تاریخچهٔ مضبوط
و معلومی دارد. شاگردان و معاصران و شارحان آثار وی و نویسندگان تراجم احوال،
شرح حال اورا مفصّلاً ثبت و ضبط کردهاند.
ابوالعلاءِ معرّی، روز جمعه بیست و هفتم ربیع الاوّل سال ۳۶۳ هجری قمری
در معرّه بدنیا آمده و در اوایل سال ۳۶۷ نابینا شده و روز جمعه دوّم یا سوّم ربیع الاول
سال ۴۴۹ درگذشته است. چنانچه ولادت خیام را در اوائل دههٔ دوّم قرن پنجم هجری
قمری و وفات او را در اواخر دههٔ اوّل قرن ششم بگیریم<ref>راجع بتاریخ تولد و وفات خیام و مدت عمر او در قسمت اخیر مبحث ([[نادره ایام حکیم عمر خیام/خیام و مأخذهای فارسی|خیام و مأخذهای فارسی]])
شرح مفصلی نگاشته شده است.</ref> دورهٔ جوانی خیام مصادف با
بحبوحهٔ شهرت معرّی میگردد. در گذشته دیدیم که او در مجلس فرید کاتب یکی از
قصاید معرّی را انتقاد میکرده<ref>انتقاد خیام از قصیده عینیه معری و ایراد زمخشری بر او در قسمت اول مبحث ([[نادره ایام حکیم عمر خیام/خیام و مأخذهای عربی|خیام و مأخذهای عربی]]) مذکور است.</ref> و در آینده نیز خواهیم دید که وی در ساختن اشعار
عربی قدرت و تسلّط کاملی داشته است. البته، چنین شخصی هرگاه بمطالعهٔ همهٔ آثار
معزّی موفق نشده باشد؛ لااقلّ قسمت عمدهای از اشعار اورا دیده و خوانده است، و نیز،
شبهه نیست که این دو شاعر حکیم در بعضی از مباحث فلسفی و مسائل عقیدهئی
مشابهتهائی بهمدیگر دارند؛ ولیکن این تشابهات در مطالبی است که بخاطر هر متفکّری
راه یافته و او را، خواه و ناخواه، بخود مشغول میدارد و نابغهای مانند خیام که
هرچند در خانوادهٔ متدیّنی تربیت یافته؛ ولی پس از شروع بتحصیل حکمت، تطور
افکار، او را تا لب پرتگاه انکار مطلق یا نیهیلیزم کشانیده، بهیچوجه احتیاجی نداشته
است که افکار ریبی خود را از معرّی اقتباس نماید.
گرچه از دور و در بدو نظر شباهت زیادی در میان این دو سخنور حکیم
مشاهده میشود؛ ولی قدری از نزدیک و با اندک دقّتی، فرقهای فاحشی، از لحاظ سبک<noinclude>
{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
2b394x2qvvmiqv4dr4pq958yigjc5w3
برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۷۹
104
61065
190237
2022-07-26T21:07:07Z
Yoosef Pooranvary
1023
/* مشکلدار */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="2" user="Yoosef Pooranvary" />{{سصم|'''۷۶'''|{{خطکش|margin_tb=0.7em}}|'''رجال ایران'''}}</noinclude><section begin="p79-1"/>از کشته شدن اتابک (۱۳۲۵ ق.) بیکار بود تا اینکه در سال ۱۲۹۴ خورشیدی برابر با
۱۳۳۴ ق. در کابینه سپهسالار اعظم (محمد ولیخان تنکابنی) وزیر فوائد عامه و در سال ۱۳۰۵
خ. در دو کابینه مستوفیالممالک وزیر پست و تلگراف شد نامبرده در اواخر خود را بمرحوم
سید حسن مدرس بسته و از طرفداران او بود. مرحوم مدرس نیز از او خیلی حمایت میکرد ورود
وی در کابینه مستوفی بنا بر سفارش مرحوم مدرس شد. مشیر اعظم را میتوان گفت که بهترین
اولاد اتابک بود وی در سال ۱۳۱۶ خ. (۱۳۵۶ ق.) در گذشت و در قم در مقبره خانوادگی
در صحن اتابک بخاک سپرده شد.
<section end="p79-1"/>
<section begin="p79-2"/>{{تیترتوکار|احمد}} شیخ احمد احسائی فرزند زینالدین متولد در سال ۱۱۶۶ و متوفی
در ۱۲۴۲ هجری قمری استاد سید کاظم رشتی و مؤسس فرقه شیخیه
از فرق شیعه در ایران و خارج از ایران میباشد. از جمله تألیفات او کتاب جوامع الحکم و
شرحالزیاره است. کنت گوبینو فرانسوی نویسنده و محقق معروف در فصل چهارم کتاب
(سه سال در آسیا) تألیف خود زیر عنوان مذهب راجع بفرقه شیخیه اینطور اظهار نظر میکند:
«همانطور که فساد کشیش ها در قرون وسطی سبب شد که مذهب پروتستان و مذاهب
دیگر در اروپا بوجود آید همانگونه نیز فساد آخوندها در ایران باعث بروز مسلکهای مذهبی
چندی گردیده که سابقاً وجود نداشت و اگر موجود بود طرفداران آن مذهب بطور پنهانی
به شعائر خود عمل میکردند و تظاهر نمینمودند زیرا بطوریکه در سطور اولیه این کتاب
گذشته مذاهب پنهانی همواره کم و بیش در ایران بوده است یکی از این مسلکهای پنهانی<section end="p79-2"/><noinclude></noinclude>
dqkn539n4glgmgmwgvotszkc8wroitl
برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۸۰
104
61066
190238
2022-07-26T21:13:33Z
Yoosef Pooranvary
1023
/* مشکلدار */ اصلاح نویسههای عربی، اصلاح ارقام
proofread-page
text/x-wiki
<noinclude><pagequality level="2" user="Yoosef Pooranvary" />{{سصم|'''رجال ایران'''|{{خطکش|margin_tb=0.7em}}|'''۷۷'''}}</noinclude><section begin="p80-1"/>مسلک مذهبی شیخی است که شصت و یا هفتاد سال قبل از این در شیراز بوجود آمد<ref>مذهب شیخیه در شیراز بوجود نیامده است.</ref> شیخیها
که امروزه شمارهشان نسبة زیاد است بر سر یک موضوع با شیعههای ایران اختلاف دارند و
آن چگونگی زندگی امام دوازدهم یعنی مهدی میباشد عقیده شیخی یکی از عقاید پنهانی
است که در نتیجه فساد طبقه آخوندها بطوریکه در سطور پیش گذشت در ایران پدیدار شده
است. دیگر از عقائدی که ایجادش نتیجه فساد عقیده آخوندها است عقیده صوفی میباشد
که خیلی قدیمیتر از شیخی است».
در سنگ روی قبر شیخ احمد احسائی مؤسس فرقه شیخیه چنین منقور است:
{{شعر}}{{ب|وفت علی الکریم بغیر زاد|من الحسنات والقلب السلیم}}
{{ب|و حمل زاد اقبح کل شبی|اذا کان الوفود علی الکریم}}{{پایان شعر}}
<section end="p80-1"/>
<section begin="p80-2"/>{{تیترتوکار|احمد}}سید احمد رضوی معروف بادیب پیشاوری خاتمه فضلاء این عصر و استاد
اساتید که در فنون ادب و عربیت و حفظ اشعار و نحو و لغت و حکمت و
ریاضیات و حسن خط در این اواخر باحاطه و تبحر او کمتر کسی دیده شده بود وی در ۱۲۶۰
متولد و در سوم صفر هزار و سیصد و چهل و نه
(۱۳۴۹ ق.) در سن قریب به نود سال در تهران
در منزل مرحوم علیرضا قرهگزلو بهاءالملک
که در سنین اواخر عمر در آنجا اقامت داشت
درگذشت مرحوم ادیب در تمام عمر مجرد
میزیسته و تأهل اختیار نکرده بود آن مرحوم
معروف بود بسوء خلق و کم کسی طاقت
مصاحبت او را داشت لکن با کسانیکه مأنوس
و دوست بود کمتر سوء خلق خود را بروز
میداد وی دیوان شعری دارد بفارسی و اشعار
او بسیار فاضلانه و استادانه است و آن اگر چه
شاید بسیار روان و ناشی از طبع شاعرانه و
مؤسس بر عواطف و غزل و تشبیب یا عرفان و
اذواق و مواجید نیست ولی چنانکه گفتیم بسیار
فاضلانه و فصیح و بلیغ و متمایل بزهد و گوشه
گیری از دنیاست تقریباً از جنس و طرز اشعار
ابوالعلاء معری است.
شادروان ادیب پیشاوری مردی بود وارسته – گوشهگیر – کممراوده – کممعاشرت –
تند و بسیار صریحاللهجه. اکثر فضلاء و اعیان بواسطه فضل – بینظری و استغنای طبعش بوی
ارادت داشتند. یکی از روزها در جایی با وثوقالدوله (حسن وثوق) مشغول به صحبت بود
وثوق الدوله بوی میگوید که هندوستان با آن جمعیت زیاد چطور شد که یک مشت انگلیسی آمدند
و تمام آنجا را گرفته و برای خود تصاحب نمودند (این صحبت در ایام بستن قرارداد کذائی<section end="p80-2"/><noinclude>
{{خطکش-پانویس-کوچک}}</noinclude>
781fn4tqgzsm3n6ce4cjv7jjojtxubo